- چیرم آباد (رُ)
دهی است از دهستان رود خانه بخش میناب شهرستان بندرعباس. در 95هزارگزی شمال میناب سر راه مالرو میناب به کلاشکرد واقع است. 300 تن سکنه دارد. از رودخانه آبیاری میشود. محصولش خرماست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
معنی چیرم آباد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(مَرْ یَ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش ابرقو شهرستان یزد، در 3هزارگزی جنوب راه ابرقو به فخرآباد و سریزد، در جلگۀ معتدل واقع و دارای 582 تن سکنه است. آبش از قنات و محصولش غلات و شغل مردمش زراعت و صنایع دستی زنان قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
(گَ تَ دِهْ)
لغت نامه دهخدا
ده مخروبه ای است از بخش سمیرم بالاشهرستان شهرضا. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
(دَ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان قره لر بخش میاندوآب شهرستان مراغه با 45 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
(کَ رَ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان یوسف وند بخش سلسلۀ شهرستان خرم آباد. جلگه ای و سردسیر است و 180 تن سکنه دارد که از طایفۀ یوسف وند هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
(حَ رَ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان سامن شهرستان ملایر، در پنج هزارگزی باختر شهر ملایر در کنار راه جنوبی ملایر به بروجرد. جلگه و معتدل است. 1056 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه حرم آباد و محصولات آن غلات و صیفی و صنایع دستی زنان قالی بافی است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
(حَ رَ)
لغت نامه دهخدا
آنجا که امنیت و آسایش برقرار است. و کنایت از خانه کعبه است:
خرم دلی که در حرم آباد امن عیش
حق را به خوان لطف و کرم میهمان شود.
سعدی.
رجوع به آبادشود
خرم دلی که در حرم آباد امن عیش
حق را به خوان لطف و کرم میهمان شود.
سعدی.
رجوع به آبادشود
(چِ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان مرکور بخش سلوانا شهرستان ارومیه که در 31هزارگزی جنوب خاوری سلوانا و 4هزارگزی جنوب ارابه رو دیزج بزیوه واقعست. دره و سردسیر است و 160 تن سکنه دارد. آبش از کوهستان و چشمه، محصولش غلات، حبوبات و توتون، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی جاجیم بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
(رُ)
لغت نامه دهخدا
نام قدیمی آن الیزاوت پل. شهری است در اتحاد جماهیر شوروی (آذربایجان) که دارای 166000 تن سکنه و صنایع نساجی و آلومینیوم سازی است. (از لاروس)
(مَ رَ مِ بِ قَ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد با 66 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
(کَ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان نورعلی بخش دلفان شهرستان خرم آباد. جلگه ای و سردسیر است و 240 تن سکنه دارد. از سراب گنجه و چشمه مشروب می شود. سکنۀ آن از طایفۀ نورعلی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
(رَ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان کنارشهر است که در بخش بردسکن شهرستان کاشمر واقع است و 700 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
(بَ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان تحت جلگۀ بخش فدیشۀ شهرستان نیشابور است و 149 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
(اَ رَ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان کله سوز بخش مرکزی شهرستان میانه. سکنۀ آن 132 تن آب آن از چشمه و محصول عمده آنجا غلات است. نام قدیم این ده ارتلو بوده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) ، خواهش فرزند نکردن. (ناظم الاطباء) ، سست ساختن و در کاهلی افکندن کسی را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
(چِ رِ)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان غنی بیگلو بخش ماه نشان شهرستان زنجان. در 36هزارگزی شمال خاوری ماه نشان و 2هزارگزی راه مالرو عمومی واقع است. کوهستانی و سردسیر است، 465 تن سکنه دارد. از چشمه و زه آب رود خانه محلی آبیاری میشود. محصولش غلات و بنشن است. شغل اهالی زراعت و قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
(چی چَ)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان ساوه. در 18هزارگزی ساوه و 10هزارگزی راه ساوه به قم در جلگه واقع شده، 61 تن سکنه دارد. از رود خانه قره چای آبیاری میشود. محصولش غلات و چغندر قند. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
(حَ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان زیرخان بخش قدمگاه شهرستان نیشابور در هشت هزارگزی شمال قدمگاه. کوهستانی و معتدل و دارای 252 تن سکنۀ شیعه - فارسی است. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات، تریاک و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
(چَ)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان پیرگان بخش اردل شهرستان شهرکرد که در 51 هزارگزی شمال باختر اردل و 24 هزارگزی راه فارسان به باباحیدر و 26 هزارگزی کوهرنگ واقع است. کوهستانی و معتدل است و 74 تن سکنه دارد. آبش ازچشمه مروارید. محصولش غلات، پشم، روغن، کتیرا. شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان جاجیم بافی و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
روستایی از دهستان کالج نور، روستایی در شرق کردکوی که نام.، روستایی در حومه ی نور